سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حق سنگین است اما گوارا ، و باطل سبک لیکن در کام چون سنگ خارا . [نهج البلاغه]
درد دل یک مسلول ... برای بیان حقیقت
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 3142
بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
........... درباره خودم ...........
درد دل یک مسلول ... برای بیان حقیقت
یک رهگذر

........... لوگوی خودم ...........
درد دل یک مسلول ... برای بیان حقیقت
............. بایگانی.............
زمستان 1384

..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
............. اشتراک.............
  ........... طراح قالب...........


  • با خود صحبت میکند

  • نویسنده : یک رهگذر:: 85/1/11:: 11:54 صبح

    گفتگو میکند آرام آرام ، تنها نجوایی میشنوم

    صدایی آشناست ، گویا تنها یکنفر است

    با خود صحبت میکند...دیوانه شده ؟ !!! ؟

    گوشهایم را تیز میکنم ، میشناسمش

    شاید خودش باشد ... ؟؟؟

    میخواهم بلند شوم اما نمیشود

    اگر بفهمد گوش ایستاده ام ... !!! ؟؟؟

    نمیتوانم ببینمش فقط نجوایش را میشنوم

    زیر لب زمزمه میکند ... فارسی نیست به زبان دیگری صحبت میکند

    نمیفهمم ... آهسته و نا مفهوم ... چرا

    چرا اینجا ... تنها ... !!!! ؟

    بر روی پاهایش نشسته

    میداند من اینجایم ، اکنون بلند صحبت میکند.. گویا با من است

    کیست که اینگونه صحبت میکند؟؟ مگر من چه کرده بودم؟؟؟

    دیگر دیر شده!!! بگذارید در گورم اندکی بیاسایم


    نظرات شما ()

       1   2      >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ